لیدی باگ: من حاضرم ارباب
و از پنجره پرید و دنبال کت گشت
کت نوار: دو دورودو دورو دو که چشمش به لیدی باگ که روی سقف خونه ای بود و بهش زل زده بود افتاد.
کت نوار: چی نه
لیدی باگ وسط حرفش پرید: چی شده پیشی نگران شدی
کت نوار: نگران نباش بانو از دست اون اکوما نجاتت میدم. پنجه برنده!!
و دوید سمت لیدی باگ
لیدی باگ پرید پشت کت و پنجه اش رو گرفت و با زور زیاد پنجه رو روی کت گذاشت.
کت ناله ای بلند کشید و پودر شد
کمی بعد انفجار بزرگی اتفاق افتاد و همه نابود شدند.
مرینت بعد دیدن این کمی سکوت کرد
مرینت: بس اینجا همون جایی هست که این انفجار اتفاق افتاده فکر کنم معجزه گر ها نابود نشدن. بهتره یک سری به اونجا بزنم
کمی بعد.
مرینت: جعبه سالمه! باید فکر کنم رمزش چی بوداها یادم امد.
مرینت: درسته
و جعبه را بیرون اورد اما یکی با صدای خودش گفت:
عزیزم این جعبه مال منه
مرینت: چی لیدی باگ شرور!!! ولی تو باید با اون انفجار نابود شده باشی
لیدی باگ: شرور ها نمیمیرن باینکس جون
ادامه دارد